مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

❤ مانی...تنها بهانه زیستن ❤

مانی در یکسالگی...

مانی عزیزم دیگه یک سالش تموم شده و ماشااله برای خودش آقایی شده. الان دیگه حسابی راه میره و شیطونی میکنه. 8 تا دندون سفیدخوشگل توی دهنش داره. هزار ماشااله پسر خوش خنده و خوش اخلاقیه. روابط عمومی خوبی داره.هر روز صبح ساعت 6 و نیم بیدار میشه و با هم میری م خونه بابایی و مامانی البته موقع جدا شدن هر روز یه کم گریه میکنه ،الهی بمیرم براش. مامانم حسابی ازش مراقبت میکنه و البته بابایی ، خاله ها و دائی جون. تولدش هم با حضور مهمونای عزیزمون خوش گذشت که ایشااله عکس کادو ها و کیکش رو هم میزارم. ...
17 اسفند 1390

مرواریدهای جدید مبارک قند عسل...

به سلامتی دندون 7 و 8 هم در پایان 11 ماهگی جوونه زد. دیگه ماشااله پسرم کباب خور شده. البته این مدت به خاطر دندونش کم اشتها شده و هیچی نمیخوره. خیلی هم لاغر شده. اما عاشق میوه و مخصوصا خیار هست دقیقااااااااااااااا مثل خودم. خوشگلم فردا تولدته، اما امسال تصمیم گرفتیم تولدت رو 3 نفری برگزار کنیم یعنی من و بابا نیما و خودت. البته حتما مهمون خواهیم داشت ولی خب رسماً دعوت نکردیم. بابایی برات یه کیک خوشگل سفارش داده و کلی بادکنک و ریسه برای تزئین خونه گرفته.امیدوارم به خودمون و هر مهمونی که تشریف آورد خوش بگذره...     ...
11 اسفند 1390

سورپرایزززززز

  دوست جونا به زودی منتظر یه سورپرایز بزرگ باشین !!!!! اگه خیلی دوست دارین بدونین چیه پس بهمون سر بزنین تا این پست مهم رو از دست ندین!!!! تا پست بعدی خداحافظظظظظظظظظظظ ...
23 بهمن 1390

دندون 5 و 6

١٧ بهمن 1390 ، دو تا مروارید سفید از فک بالا توی دهن خوشگلت جوونه زد. که شد 6 تا دندون. الهی قربونت بشم چند وقت بود حسابی بی اشتها شده بودی و اصلا شیر و غذا نمیخوردی توی دو ماه گذشته هم خیلی کم، وزن اضافه کرده بودی. حالا فهمیدم بخاطر دندونت بوده جیگررررررم. مانی جونم الهی برات بمیرم که مجبوری صبح زود بیدار بشی تا من برم سرکار. صبح که میشه از خودم بدم میاد ... دلم میخواد بخوابم کنارت بغلت کنم تا خودت هر وقت از خواب سیر شدی بیدار بشی.وقتی چشمای خوشگلتو باز میکنی منو کنارت ببینی... دلم میخواد از صبح تا شب پیشت باشم با هم بازی کنیم... بعضی وقتا فکر میکنم دیگه نرم سرکار، ولی اطرافیان منصرفم میکنن میگن حیفه ..میگن کار کردنت ...
19 بهمن 1390

به دنیای کودکیت میبالم ....

  جان مادر عزیز دوست داشتنی این همه روزم ... مهربانٍ دنیای کودکی بی غرض ... از حس بی مثال غبطه خوردنم به دنیای بی مثال کودکیت می نگارم اینبار ... از شوق وصف ناپذیرت ...    از اینکه این روزها به نانوشته بودن لوح از سفید سفیدترت ، پی میبرم ... اینکه برای تو در دنیای رنگها و اسباب بازیهایت ، بد وجود ندارد ... اینکه تو از صدای شکستن به وجد میایی ، به حساب کار پیروز مندانه خود میگذاری ...  اینکه یک شیشه عطر جدید nt blanc باشد یا یک سری لیوان سرویس انتخاب شده با وسواس .. یا یک شی شیشه ای بی ارزش ، تو صدایش را دوست داری !! دستانت را به هم میکوبی و هیجان مطلق ... ...
17 بهمن 1390

علاقه مندیهای مانی جوجو...

چند وقته که میخوام یه سری از خصوصیات و علاقه مندیهای قند عسلو بنویسم تا بعدا یادم نره و خودت هم که بزرگتر شدی اینا رو بخونی شاید برات جالب باشه . اما وقت نمیکردم. الانم خیلی وقت ندارم فعلا خوابیدی  و من از فرصت استفاده کردم. الان همش یادم نیست ولی هر چی یادم اومد توی همین پست اضافه میکنم: * عاشق کلیپ سیروان خسروی، آهنگ " اون روزا "  هستی. وقتی برات میذاریم میخ میشی جلوش و پلک هم نمیزنی . البته این علاقه مندی رو خاله سپیده کشف کرد. و فعلا تنها واژه ای که مفهومش رو خوب میفهمی واژه " کلیپ" هست. تا بهت میگیم بیا بریم کلیپ ببینیم هر جا که هستی بدو بدو میای و دستمونو میگیری که بریم... *آخه جوجو کلی ب...
15 بهمن 1390

دهمین سالگرد ازدواج...

    امروز 15/11/90 دهمین سالگرد ازدواج من و نیماست. چقدر زود گذشت انگار همین دیروز بود... البته تو یه نگاه  اینطور به نظر میاد ولی وقتی برمیگردم و با دقت به عقب نگاه میکنم میبینم چه روزایی رو گذروندیم .شادی ؛ ناراحتی ، دلواپسی ، ترس و استرس ، خوشحالی و تفریح و تنوع و.... به هر حال گذشت. از وقتي با هميم روزها و روزها گذشته چه تلخ چه شيرين ،معبودم رو شاكرم كه در تلخيها كنارم بودي و  شاديها را به كامم شيرين تر كردي .  الان جمع ما 3 نفره شده. البته پارسال هم مهمونی 3 نفره گرفتیم ولی اون موقع مانی جوجو هنوز تو دلم بود. امسال یه اتفاق دیگه هم افتاده و اونم  مستقل شدن ماست. نقل مکا...
15 بهمن 1390

آخرین ماهگرد تولد مانی جوجو... در آستانه یکسالگی

  عشقم ،فردا وارد 11 ماهگی میشی و در آستانه یکسالگی . مرد کوچک خوشمزه خیلی دووووووووووووستت داااااااااااااارم عسیسم. قربون صدای قهقهه ات بشم که دنیا رو بهم میده...  قربون صدای کف پاهات بشم که وقتی روی سرامیک کف خونه بدو بدو میکنی وجودمو  به هیجان میاره ...  قربون اون جیغهای تیزت بشم وقتی که قایم میشی میام پیدات میکنم ...  قربون دستهای کوچولوت بشم که وقتی تو بغلمی میذاری روی لپام و بهم فشار میدی... خدااااااااااااایا شکرت که ما، مانی رو داریم   قند عسل 11 ماهگیت مبارک   ...
11 بهمن 1390