مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

❤ مانی...تنها بهانه زیستن ❤

روز اول مهد کودک...

1393/2/1 14:53
نویسنده : ღ نانی ღ
2,331 بازدید
اشتراک گذاری

 

بالاخره اون روزی که ازش بدم میومد رسید

دیروز اولین روزی بود که رفتی مهد کودک. میدونم برات خوبه اما یه حس عجیبیه که میدونم همه مادرا موقع گذاشتن بچه هاشون تو مهد کودک دچارش میشن

خدا رو شکر خیلی استقبال کردی و از اونجایی که خیلی مستقلی اونجام اذیت نشدی و زود رفتی تو جمع بچه ها. البته دیروز فقط یک ساعت موندی تا چند روز روال همینه تا عادت کنی.

امروز مامانی با خاله سپیده زحمت کشیدن و تو رو بردن که 3 ساعت مونده بودی و موقع اومدن دوست نداشتی بیایی

امیدوارم همینجوری ادامه بدی و راضی باشی.

 

البته کلاس آموزشی هم داری که میدونم خیلی خوشت میاد. ژیمناستیک، کلاس زبان، موسیقی و سفال که حتما برات خیلی خوبه.

فقط اینو بدون هر کاری میکنم بخاطر خودته. اگر کار میکنم بخاطر آسایش توئه و اگر گذاشتمت مهد کودک بازم بخاطر پیشرفت خودته

ایشااله یه روز شاهد ورودت به دانشگاه باشم جوجوی خوشگلم

 

دستای مامان مهربونمو میبوسم و میدونم که هیچوقت نمیتونم زحمتشو جبران کنم

 

یادت نره مامانی چقدر برات زحمت کشیده

 

پسندها (2)

نظرات (9)

مامانی
3 اردیبهشت 93 10:08
مامانش خوب به سلامتی خوب اولش حس خوبی نداره ولی بعدش متوجه میشی که چقدر مفیده یه روزی میرسه که خودش میگه کی میریم مهد
مریم
14 اردیبهشت 93 20:07
مهدکودک ؟ واقعا ؟ یعنی مانی اینقد بزرگ شده ؟ انگاری همین دیروز بود که توی وبلاگت خونده بودم یه کفش اسپرت قرمز خریدی و میخواستی به شوهرت بگی که یه عضو جدید وارد زندگیتون شده ایشالله همیشه در سلامت کامل شاهد پیشرفت فرزندت باشی عزیزم
اراد
16 اردیبهشت 93 21:14
به من سر بزنید خوشحال میشم
مامانه ملیکا
17 اردیبهشت 93 17:54
سلام عزیزم ماشالله به اقا گل پسرت همین دیروز بود که کوچولو بود ایشالله که دامادیش رو ببینی به وب ما هم سر بزن خاله
مریم
22 اردیبهشت 93 20:55
سلام ؛ تو درست میگی ، تو پیشش بودی و لحظه لحظه بزرگ شدنش رو دیدی پس حتما بهتر گذر زمان رو متوجه شدی سلامت باشی
رایونا
27 اردیبهشت 93 21:01
وای، مانی جون میره مهد!!! به سلامتی، مبارکه نانی جونم، مطمئنم پسری دوست داشتنیمون هم کلی چیز یاد میگیره و کلی دوست پیدا میکنه و براش کلی مفیده و هم بعد ها همیشه ذره ذره مهربونیا و زحمتای مادرانتو خواهد دید و سپاسگزارشون خواهد بود با عشق، همونطور که الانم هست.. از طرف من ببوسش گلم..
رایونا
28 اردیبهشت 93 16:15
نانی جونم، من قبلا هم پیشت اومده بودم گلم اگر یادت باشه.. این امیرعلی جونم که دیدی میشه بچه خواهر شوهرم.. خدا همه بچه ها رو برای بابا ماماناشون حفظ کنه، مانی دوست داشتنیمونم برای تو و باباییش، امیرعلی کوچولومونم برای مامان و بابای گلش و همه فرشته کوچولوآ رو به بابا ماماناشون ببخشه.. آمین.. مرسی از شما که اومدی گلم..
سعید روحی
19 خرداد 93 16:05
سلام وب سایت باحالی داری دوس داشتی یه سر به وب سایت منم بزن تبادل لینک هم میکنم www.saeed-roohi.ir
مریم
13 تیر 93 12:27
چرا خیلی وقته مطلبی نمیذارین ؟!!! امیدوارم روزگار بر وفق مرادتون باشه