مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 29 روز سن داره

❤ مانی...تنها بهانه زیستن ❤

من و مانی

1393/6/9 11:46
نویسنده : ღ نانی ღ
3,446 بازدید
اشتراک گذاری

مانی جونم

ببخش مثل قبلنا نمیتونم وبتو آپ کنم. اصلا فرصت نمیکنم. این روزا میری مهد کودک و خدا رو شکر خودت دوست داری. ضمن آموزش مثل کلاسهای نقاشی، ورزش، موسیقی و زبان انگلیسی،حسابی سرگرم هم میشی . چند تا دوست پیدا کردی که همش اسمشونو میگی مهرداد، سام، امیرعلی و پریا . گلاره جونم که مربیته و خیلی دوسش داری.

ماشاله همچنان شیطونی و پر از انرژی. یه وقتایی کار بد میکنی من ناراحت میشم خودتو لوس میکنی میایی پیشم با قیافه مظلوم میگی ناهیدددد جووون با من دوست میشی؟! ناهید جووون عصبانی نباش خب؟ 

اونوقت محکم فشارت میدم تو بغلم که جیغ میکشی بعد میگی به بابااااام میگممممم زیبا

دیروز با هم رفتیم سینما، مدرسه موشها رو دیدیم که خوشت اومده بود اما یه کم ترسیدی. راستش دروغ چرا ! منم یه جاهاییش ترسیدم. اون شخصیت اسمشو نبر خیلی مدرن شده و ترسناکتررررر. منم بچه بودم با عمو جونم رفته بودم اما اینقدر وحشتناک نبود. خلاصه خیلی خوش گذشت

پسندها (2)

نظرات (1)

مریم
18 شهریور 93 20:19
ناهیددد جووووون