مامان خوبم دوستت دارم...
خدایا؛
بالاتر از بهشت سراغ داری ؟!!!!
برای مادرم میخواهم...
نمیدونم چجوری میتونم محبت مامان مهربونم رو جبران کنم. خیلی سخته شاید هیچ وقت نتونم چون اونقدر بزرگوار و مهربونه که واقعا من برای جبران ذره ای از خوبیهاش ناتوانم
خدایا ازت میخواااااااااااااام بهش سلامتی بدی تا سایه گرم و مهربونش همیشه بالای سرمون باشه.
تقریبا یک و سال و نیمه که مسئولیت نگهداری از مانی به عهده مامانه البته خودش اصرار داشت و دلش نمیخواست مانی از کوچیکی بره مهدکودک و از خانواده دور بشه دلش نیومد اونو از خودش دور کنه و با همه زحمات و اذیتهای مانی بازم این مسئولیت رو قبول کرد و من همیشه شرمنده دستای مهربونش هستم .
گاهی وقتا که میبینم چجوری با حوصله زیاد سعی میکنه مانی رو آروم کنه و با چه زحمتی به مانی غذا میده فکر میکنم من هیچ وقت نمیتونم مثل اون باشم اونقدر بزرگ و مهربون.
تمام این مدت از استراحت خودش زد و هر روز صبح سر ساعت 6 بیدار شد تا مانی رو تحویل بگیره از استراحت و کار روزانه خودش زد تا از مانی به خوبی نگهداری کنه. نمیدونم چجوری میشه اینارو جبران کرد ؟ حتی اونقدر قادر نیستم که با زبون ازش تشکر کنم فقط براش آرزوی سلامتی میکنم
خدایا تو رو به بزرگیت قسم میدم همیشه نگهدار مامان مهربونم باش و بهش سلامتی بده
البته باید بگم در کنار زحمت مامانی بقیه اعضای خانواده هم سهیم هستند. بابا جونم که همیشه مانی رو میبره پارک و ضمنا خیلی بهش حال میده ، خواهرای گلم و داداش جونم که از همشون یه دنیا ممنونم