تصمیم بزرگ من و نیما
من ونیما بالاخره بعد از 9 سال زندگی مشترک از خداوند بزرگ خواستیم یه نی نی خوشگل و سالم و البته صالح بهمون هدیه کنه تا زندگیمون کامل بشه. خدا رو شکر خیلی زود خداوند یه هدیه آسمونی بهمون داد که شد تموم زندگی من و نیما...
و البته چون این زمان خیلی طولانی شده بود دیگه حوصله همه سر رفته بود ولی من و نیما معتقد بودیم که هر وقت به وجودش احساس نیاز کردیم اونو به زندگیمون دعوت میکنیم . برای همین میدونستیم همه با شنیدن این خبر خیلی خوشحال میشن. به همین خاطر قرار شد اول مطمئن بشیم و بعد به بقیه خبرشو بدیم .
28/4/1389
28 تیر 1389 یه روز گرم تابستونی از روزهای خوب خدا صبح که بیدار شدم بدون اینکه به نیما بگم اول بی بی چک رو تست کردم و دیدم بله ه ه ه ه ه ه ه دو تا خط قرمز پررنگ ظاهر شد که نشان از خوش خبری بود. اما شیطنت کردم و به نیما چیزی نگفتم با هم رفتیم اداره وقتی از هم جدا شدیم من رفتم آزمایشگاه دانش که نزدیک دانشگاه بود آزمایش دادم و از مسئول اونجا خواستم جواب رو اورژانسی بده و اون هم گفت ساعت 2 بیا جوابتو بگیر .
واااااااااااااااااااااای چه حال عجیبی داشتم هم خوشحال بودم و هم نگران........وقتی ساعت 2 شد یه راست رفتم آزمایشگاه دل تو دلم نبود وقتی اون آقا جواب رو داد گفت مبارکه ...منم عین برق گرفته ها بدون اینکه حتی تشکر کنم اومدم بیرون . اول به مهدیه دوست دوران دانشگاهم زنگ زدم ، اون خودش 2 تا دختر ناز داره و خیلی منو تشویق میکرد که بچه دار بشم ، وقتی بهش گفتم کلی جیغ کشید و خوشحال شد. داشتم فکر میکردم چطوری به نیما خبر بدم ؟! صبر کردم شب بهش بگم . وقتی برمی گشتم خونه سر راه رفتم یه کتونی خوشگل قرمز کوچولو سایز 15 که با 3 تا خط سفید قشنگتر شده بود خریدم و کادو کردم و با یه روبان قرمزتزئینش کردم . بهش زنگ زدم گفتم شب زودتر بیا باید بریم یه جایی ، هر چی پرسید کجا منم نگفتم . آماده شدم ساعت حدود 9 شب بود با هم رفتیم فرحزاد ولی نمیدونست چه خبره ، ساعت تقریبا ده ونیم بود وقتی خواستیم شام بخوریم کادو رو بهش دادم نمیدونست مناسبتش چیه ! وقتی بازش کرد گفتم مبارکه بابائی...
واااااااااااااااای چه لحظه قشنگی بود. نیما یهو زد زیر گریه همونجا پیش اون همه آدمی که تخت کنار ما نشسته بودن منو بوسید . بعدش از خوشحالی شام نخورد همش کتونی ها تو بغلش بود و هی بوسشون میکرد. البته عکس هاش هست که بعدا بهت نشون میدم ... این همون کتونی خوشگله که گفتم
]