روز نوشت...
این روزا چقدر سرم شلوغه !
البته نه این روزا خیلی وقته که سرم شلوغه برای همین نمیتونم تمرکز کنم و برات بنویسم
عشق مامان ، این روزا تو ذهنم ثبت میشه اما خب باید اینجا بذارم که بعدها خودت بخونی
واسه عید چند تا اتفاق مهمه که باید با موفقیت تموم بشه
از اونجایی که من بدلیل مشغله کاری و شغلم مامان تنبلی هستم و البته شما هم تنبل تر از من که صد البته به بابا جونت رفتی یه کم پروسه ترک پوشک و حرف زدنتون به تاخیر افتاد
اینارو مینویسم که بعدا ایشااله وقتی بچه دار شدی و بچه خودتم دیر حرف زد مثل بابات حق به جانب نباشی و نگی به مامانش رفته و این سندی میشه واسه اینکه نتونی زیرش بزنی
نه اینکه حرف نزنی اما نمیدونم چرا هر وقت خودت دلت میخواد واژه ها رو میگی . این روزا خیلی بهتر شدی کمتر لج میکنی و حرف میزنی
خب بیشترش با واژه های مخصوص خودته که باید مثل دیکشنری ترجمه بشه
اینم بگم که چون فقط کانال ترک نگاه میکنی کلا بعضی از واژه های فارسی و ترکی رو با هم ترکیب کردی
و عاملی که باعث تاخیر حرف زدنت بود همینه که متاسفانه نتونستیم حریف شما بشیم
مثلا :
خا = خاله
مامان = مامان
بابا =بابا
بوووو = ماشین
کا = کامیون
تیدیش = خراب شدن
کاکا = کاکائو
مائی = مانی
چو = قطار
گیا = بیا
گییم = بریم
مو = مو
دَ = دست
پا = پا
پو = پوشک
حاب= خواب
هاپ= دکمه
شاگیم= پایین
قارقار= کلاغ
یا = میو =گربه
ایشااله زودتر این پروسه هم تموم میشه
دیگه چیزی به تولدت نمونده و داری بزرگ میشی
عشق کوچولوی من میدونم برات وقت کم میذارم اما شرایط اینجوریه
قول میدم یه روز جبران کنم عزیزم