مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

❤ مانی...تنها بهانه زیستن ❤

روزهای مانده به آغاز...

1389/11/23 15:36
نویسنده : ღ نانی ღ
354 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام گل قشنگ رویاهای مامان و بابا ، با روزهای مانده به آغاز چه می کنی من هر شب وهر روز در انتظار دیدن روی ماه تو هستم ...

نمی دانی که چقدر بیتاب در آغوش گرفتن یک میوه عشقم که بعد از 9 سال اینک می خواهم این میوه عشق را در آغوش بفشارم اینک مرا تشنه دیدار خود کرده ای.

من تمام این لحظات را به خاطره که نه به خاطر خود می سپارم ،عزیزترین هدیه خداوندی از یک عشق پاک .

امروز که تو پسر مائی و بعد ها این مطالب را خواندی مثل پدرت باش عاشق خانواده و مهربانو دوست داشتنی مثل پدری که عاشقانه دوستش دارم ، هر ثانیه دلتنگ نبودنش در خانه کوچکمان که حالا بوی تو می دهد ...

من از هم اکنون خودم را برای ورود بهاریت آماده می کنم من امسال بهار را عاشقانه تر به پیشوازمی آیم چون می دانم دردانه ای چون تو با بهار می آید.

شاید قبلا فقط یک آرزو بودی آنوقت که تصمیم گرفتیم تو به زندگیمان بیایی یه آرزوی کوچک کردم و فکر میکنم همان دم برآورده شد درست بهار 89 بود،

انگار همان دم مرغ آمین بالای سرم بود این خبر را برای آسمان بردو اجابت گرفت اما انگار ما بودیم که اشتیاق عجیبی به داشتن تو داشتیم برای همین از اردیبهشت تصمیم به آمدنت گرفتیم اکنون خوشحالم با تمام وجود، انگار خدا لطفش را بر من تمام کرده.

اما یادت باشد وقتی آمدی اصلا نترسی چون این دنیا خیلی بی رحم وخشن است شاید از اولین روز بخواهی بجنگی پس خوب خودت را قوی کن اینجا زندگی سخت است ، اینجا تنهایی موج می زند بی رحمی تمام توانش را به خرج داده تا خودش را به تمام مردم نشان دهد...

 بیا اما با تمام قوا بیا چون شاید مثل پدر از صبح کارکنی تا شب و حتی به خودت دیگر نتوانی برسی حتی دیگر دستت به سازی که روزی آن را دوست داشتی هم درگیر نشود آخر تو دیگر حتی برای کمی سرگرمی وقت نداری.

 شاید تو هم مثل پدر استادانه مهارت داشته باشی در امر کامپیوتر که روزی فقط کارت نبود بلکه عشقت بود شاید شبها را تا سپیده بیدار می ماندی تا بلکه بیشتر بدانی استاد تر شوی جوری که دیکر هیچ کس حرفهای تو را نفهمد از بس متخصص شده ای اما حالا دیگر این عشق تبدیل به شغلت شده و تو دیگر از آن لذتی نمی بری دلم می سوزد دلم تنگ است و دیگر از غصه ها و تنهایی ها بس است .

یکی  یه دونه  باغچه  قلبم  می دونی  چقدر ما خوشحالیم  اما  من یه  کم  می ترسم  نکنه  تو  وقتی  عاقل  شدی بگی چرا  منو  دنیا آوردید  من که نمی خواستم به این دنیا بیام راستی تو می دونی که آیا ماها رو خدا از قبل انتخاب کرده که به دنیا بیاییم یا نه وقتی خواستیم به دنیا بییاییم برامون سرنوشت نوشت آره ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

 

خلاصه جون مامان از این حرفا نزنی تو باید تلاش کنی تاآینده خویی واسه خودت داشته باشی تو می تونی بهترین و زیبا ترین آینده رو داشته باشی به شرط اینکه با تمام وجودت به این اصل ایمان داشته باشی من و بابا هم همه تلاشمونو برای آسایش و امنیتت انجام می دیم

 

مراقب دلت باش تا از همین حالا تا آخر دنیا سفید و پاک بمونه

 

اونی که از الان تا خدا نگرانته( مامان)               

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

سارا
24 بهمن 89 15:30
سلام عزیزم
امیدوارم هرچه زودتر اون نی نی قشنگت رو تو آغوش بگیری نگرانم نباش همه چی به خوبی می گذره



مرسی سارا جون. برامون دعا کن
مامان فرشته
24 بهمن 89 16:15
وای خدا جونم هشت ماه داره تموم می شه ای جان نانی جونم مواظب خودت باش این ماه آخره هورااااااااااااااااااااااااااااااااااا



خیلی دلم شور میزنه . همش نگران زایمانم . برام دعا کنین
بابای نسی
24 بهمن 89 22:25
سلام.
من و دخترم ازتون ممنونیم که بهمون سر میزنید..
و برای شما و فرزند دلبندتون آرزوی سلامتی دارم..
از طرف نسی


خواهش میکنم. ما هم برای شما و دختر گلتون آرزوی موفقیت و سلامتی میکنیم
مامان فرشته
25 بهمن 89 14:28
.•*..*•.ســــــلام ....
.•*..*•. .•.
.•*..*•. .•*..*•.
.•*..*•. .•*..*•. .•*
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•.
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*
.•*...•*..*•. .•*..*.•*..*•. .•*
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*.
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .
-´´´´#####´´´´´´####.•*..*•. .•*..*•.
´´########´´#######.•*..*•. .•*..*•.
´############´´´´###.•*..*•. .•*..*•..
#############´´´´´###.•*..*•. .•*..*•.
###############´´###..•*..*•. .•*..*•.
############### ´###..•*..*•. .•*..*•..
´##################.`.•*..*•. .•*..*•.
´´´###############..•*..*•. .•*..*•.
´´´´´############.*.•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´#########.`.•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´´´######..•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´´´´´###..•*..*•. .•*..*•.•
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•.
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*.
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•.
.•*.*•. .•*..*•. •*.*
.•*..*•. .•*..*•.

ولنتاینتون مبارک




مرسی دوست خوبم . همچنین
مامان فرشته
25 بهمن 89 14:29
نگرانی و ترس نداره که گلم به بعدش فکر کنی تموم می شه


آره عزیزم به هر حال یه کم نگرانی طبیعیه. کلا من آدم حساسی هستم . سعی میکنم با آهنگهای آرامبخش خودمو ریلکس کنم
مامان آریا
25 بهمن 89 15:30
سلام دوست عزیز.
براتون دعا می کنم که زایمان راحتی داشته باشید.توی وبلاگ گل پسرم طرز تهیه ی آب نبات چوبی نوشتم دوست داشتی بهم سر بزن.
ممنونم.


حتما دوست عزیز. خوشحال میشم