شب بیداری با مانی کوچولو
این روزها اصلا صبح و شبم معلوم نیست . آخه دائم بیدارم . مانی جوجو معمولا روزها می خوابه و شبها بیداره و دوست داره منم کنارش بیدار بشینم .
ساعت 7 تا 30/9 صبح و 2 تا 4 عصر و 7 تا 30/9 شب می خوابه که من مجبورم توی اون ساعتها به آشپزی و کارهای خونه رسیدگی کنم بنابراین در کل شبانه روز به جرات میتونم بگم 2 ساعت هم نمیخوابم.
البته وقتی مانی یه لبخند کوچولو می زنه همه این بی خوابی و خستگیها یادم میره . محکم تو بغلم فشارش میدم تا جیغ می زنه بعد هم بوسه بارونش میکنم . امیدوارم هیچ وقت این روزها یادش نره...
همش نگران اینم که 6 ماه مرخصی که تموم بشه چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وقتی برای کاری یک ساعت میرم بیرون تا برگردم دلم براش تنگ میشه همش عکسشو توی موبایلم نگاه میکنم تا برسم خونه فشارش بدم . نمیدونم وقتی برگردم سر کار چطوری از صبح تا عصر رو بگذرونم.