مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

❤ مانی...تنها بهانه زیستن ❤

بدون شرح...

من هیچی نمیگم خودتون ببینید: اونی که آقا مانی ترتیبشو داده یه قوطی بزرگ کرم دست و صورت نیوا هست که دیگه الان نیست  . جالبه دقیقا همون روز رفته بودیم سفارش مبل بدیم. خدا رو شکر که مبلای جدید رو نیاورده بودن وگرنه ... هر چند هیچ کاری نمیتونستم بکنم به جز گریه ...   ...
20 آذر 1391

مانی کچل میشود...

خلاصه بعد از کلی مقاومت در مقابل مامانی که از تابستون هی می گفت تا هوا سر نشده ببرین مانی رو کچل کنین که موهاش یه دست بلند بشه ،دوشنبه راضی شدیم که آقا مانی رو ببریم آرایشگاه... یعنی 6/9/91 ساعت 6 بعدازظهر من و نیما با مانی جوجو رفتیم به سوی آرایشگاه. همش نگران بودم که شیطونی کنه یا بترسه اما خدا رو شکر مثل یه پسر خوب نشست روی صندلی و تا آخر از جاش تکون نخورد وقتی آقای آرایشگر ماشین اصلاح رو گذاشتم جلوی سرش و موهاشو تراشید قیافه مانی دیدنی بود  انگار بهت زده شده بود یا بغض داشت خودشم از قیافه اش تعجب کرده بود. هر از گاهی هم یه لبخندی میزد. وااااااااای خدا خیلی با مزه شده وقتی تموم شد یه دست کشید روی سرش برگشت منو...
8 آذر 1391

یک روز بدون مامان...

دیروز یعنی 19 آبان 1391 اولین باری بود که مامان خونه نبود و پدر و پسر تنها بودن. راستش شاید چون هیچ وقت از نیما نخواسته بودم به تنهایی از مانی مراقبت کنه  برای همین اصلااااااااااااا بهش اعتماد نداشتم و هر جا میخواستم برم باید مانی رو میبردم خونه مامانی. دیروز باید میرفتم پیش دوستام و از شانس خوب یا بد مامانی خونه نبود. میخواستم برنامه خودمو کنسل کنم که نیما اصرار کرد برم و اون مانی رو نگه میداره... خلاصه با اینکه اصلا دلم راضی نمیشد ولی خیلی دلم میخواست این شانس رو به نیما بدم تا هم به من ثابت کنه و هم اعتماد به نفسی که من ازش گرفته بودم بدست بیاره. البته یه شرط برام گذاشت اونم این بود که اگه پی پی کنه نمیتونه پوشکشو عوض کنه ....
20 آبان 1391

موفق شدم چند تا عکس از مانی جوجو بگیرم...

از اونجایی که این وروجک خیلی شیطونه نمیتونم ازش عکس بگیرم . تا اینکه با ترفندهای عجیب غریب موفق شدم چند تا عکس نه چندان حرفه ای ازش بگیرم ...       مانی در حال پوشیدن جورابش...   وقتی مانی حوصله اش سر میره...  مانی آماده رفتن بیرون...   مانی ژست گرفته...   مانی جوجو در حال ناخونک زدن به ترشی...     جوجو داره میخوابه...   مانی از خواب بیدار شده و با دوستش " جسی " داره کارتون تماشا میکنه   " جسی " دوست مهربون مانی جوجو     ...
21 مهر 1391

تقویم 1391

اینم تقویم مانی جو جو هست که برای تولدش طراحی کردیم و چون قبل از عید نوروز1391 بود به مهمونا هدیه دادیم. یادم رفته بود عکسشو بذارم تو وبلاگ یادگاری بمونه         ...
30 شهريور 1391