مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

❤ مانی...تنها بهانه زیستن ❤

شب ، من و خدایم ...

1389/11/29 15:38
نویسنده : ღ نانی ღ
363 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

خدايا توی  اين وقت شب، ايستاده ام زير آسمان تو ، كه عكس سوسوي ستاره هاش توي درياي چشام

افتاده ، دودل بودم كه بيام يا نه . يه دلمو گذاشتم اون پايين ، پايين ، پايين.

 اما اون يكي دلمو كه مهرش كردند براي ورود به حريم كبريائيت گرفتم لابه لاي انگشتام،  مي بيني تپش تند و يكنواختش رو؟

اي عزيز من حالاايستاده ام اينجا زير آسمون زيباي تو و مي دونم حتي اگر آهسته تر از بال زدن سنجاقكها از ته دلم به تو سلام كنم مي شنوي كه جوابمو بدي و همين براي من كافيه.
حالا بذار آغاز كنم مثنوي گريستن رو . بذار بگم اون پايين وقتي يك قدم از تو فاصله مي گيرم چقدر
زود گلدون احساسم زرد و پژمرده مي شه . خشك   مي شه . برگهاش مي ريزه .
بذار اعتراف كنم به درازي اون روزهايي كه بين چشمهاي من و نم نم دلگير بارونت فاصله مي افتاد،

بذار اعتراف كنم به روزهايي كه از سجاده سبز تو فاصله مي گرفتم . بذار اعتراف كنم به اون روزهايي كه خواب غفلت نمی ذاشت كه با تو بگم .
خدايا نجواي شبانه منو بشنو كه به تو محتاجم . خدايا به درگاهت آمده ام و فقر و بينوائيم را نزد تو آورده ام . بيش از آنچه به طاعت خود اميدوار باشم به آمرزش تو اميد بسته ام . چرا كه آمرزش و مهرباني تو از گناهان من بيشتره.
اي عزيز من ! اي مهربان من ! اي خداي خوب من!حالا نگاه كن به دست تمنايي كه قلب چاك خورده ام رو به تو پيشكش مي كنه . من به تو محتاجم ، من به تو محتاجم

 

رز آبی

.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان فرشته
27 بهمن 89 12:28
سلام وای نانی جونم 9 ماهه شدنت مبارک گلم خیلی ذوق کردم تو رو خدا موقع زایمانت برای منم دعا کن


انشااله 15 اسفند زایمان میکنم. اگه قابل باشم چشم حتما برای همه مامانا بخصوص مامان فرشته دعا میکنم
زینب عشق مامان و بابا
27 بهمن 89 15:15



ممنون که به ما سر زدی دوست من
مامان فرشته
29 بهمن 89 11:09
خوش به حالت شمارش معکوس برای دیدن مانی جون شروع شده خدایا شکرت شکرت شکرت


داشتم خودمو برای زایمان طبیعی آماده میکردم. ولی با وضعیتی که پیش اومده مجبورم سزارین کنم ، خیلی نگرانم . برام دعا کن مامان فرشته عزیز
مریم
29 بهمن 89 17:24
امروز 19 هست مانی جون الان 4 روزه که به دنیا اومده
وااااای عاشق بچه ام دوست دارم بگیرم بغلم و اینقدر بوسش کنم که سیر شم
از طرف من ببوسش
بچه معصومه برای همین برای بچه ها ارزش زیادی قائل هستم
کاش میتونستم از نزدیک ببینمش تا بهترین هدیه دنیا که محبت هست رو با یه ببوس تقدیمش کنم



عزیزم هنوز مانی بدنیا نیومده انشااله اواسط اسفند میاد . به هر حال ممنون از لطفتون . دوستون دارم . بووووووووووووووس
زهرا مامان شازده کوچولو
30 بهمن 89 1:32
سلام عزیزم خیلی احساست رو زیبا بیان کرده بودی خوش به حال زیبایی که داری خدا رو شکر که انتظار داره تموم میشه و کوچولوت رو میتونی در آغوش بگیری برات آرزوی روزهای با آرامش رو دارم


ممنون دوست خوبم . شاد باشید و سلامت