تعیین روز زایمان...
سلام عسلم
میدونم که حالت خیلی خوبه . آخه این روزا دیگه خیلی تکون تکون میخوری . فکر کنم تو بیشتر از من و بابایی هیجان داری... فندقم بیا که بی صبرانه منتظرت هستیم...
امروز رفتم برای سونوگرافی تا خانوم دکتر ببینه در چه وضعیتی هستی . آیا می تونیم تا ۲ فروردین صبر کنیم یا نه؟ بعد از انجام سونوگرافی خانوم دکتر گفت حالت خوبه خوبه وزنت هم شده ۲۸۰۶ گرم . خدا رو شکر کردم که سالم و سلامتی . ولی بدلیل مشکلی که قبلا گفته بودم باید زودتر زایمان کنم و خانوم دکتر مهربون گفت ۱۴ اسفند ماه ساعت ۳۰/۶ صبح ناشتا باید برم بیمارستان عرفان بخش زایمان .
خیلی هیجان زده شدم . هم نگرانم ، هم خوشحال. نمیدونم یعنی یه حال عجیبی دارم که نمیتونم توضیح بدم.
وقتی فکرشو میکنم می بینم دلم برای این روزا تنگ میشه. برای این روزها که تو دل مامانی هستی... برای تکون خوردنت...
از طرفی هم به قول بابا نیما وقتی بیایی دیگه میتونم بغلت کنم ، نازت کنم ، بوست کنم ، فشارت بدم ، با هم بازی کنیم ، بخندیم...
به هر حال دیگه چیزی نمونده یعنی ۱۰ روز دیگه میایی پیش منو بابایی و یه زندگی تازه ۳ نفره رو با هم شروع میکنیم... منتظرت هستیم مانی جونم
فندق مامان مواظب خودت باش