مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

❤ مانی...تنها بهانه زیستن ❤

دلم برات تنگ شده...

1389/11/29 14:28
نویسنده : ღ نانی ღ
424 بازدید
اشتراک گذاری

 

 عزیزم دیگه چیزی نمونده بیای پیش منو و بابایی ...  ولی این روزا نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده  خیلی دیر میگذره البته یه کمی هم درد دارم . بعضی وقتها هم شما هوس میکنی زیاد بخوابی  مثل بابا نیما ، کلی منو نگران میکنی .

هر روز با هم موسیقی موتزارت رو گوش میکنیم  کاملا بهش عکس العمل نشون میدی . همین که صداش میاد شروع میکنی تند تند تکون میخوری .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان فرشته
29 بهمن 89 14:28
چرا گلم مگه چی شده نمی تونی طبیعی ایمان کنی ؟


آخه مایع آمنیون کم شده و زیر حد طبیعی هست . هفته پیش که استراحت مطلق داشتم و مایعات مصرف کردم فقط 12 سی سی اضافه شده بود که بازم 68 سی سی تا حد طبیعی کم دارم . این هفته هم باید سونو انجام بدم اگه همچنان کم باشه باید تا اواسط اسفند زایمان کنم . البته مشکلی نیست چون اواسط اسفند هفته 38 هستم.
zari
30 بهمن 89 1:34
mamnonam doste aziz
webloge ghashangi dari


مرسی از نظرتون . ممنون که به ما سر زدین دوست خوبم
مهدي حاجيان
30 بهمن 89 13:29
واقعا" ديگه چيزي نمونده و پيشاپيش تبريك ميگم و اميد وارم يه ني ني خوشگل تپل و سالم خدا بهتون هديده كنه.
اما اين روز ها رو فراموش نكن. با گذشت زمان ما آدم ها يادمون ميره كه لحظه لحظه ها رو شمرديم و همش از خدا ميخواستيم كه يه ني ني سالم بهمون بده. و بعد از گذشت زمان خيلي وقت ها پيش مياد كه ناشكري كنيم. يادت باشه بچه اي كه خدا بهمون عطا ميكنه روحش پا ك و سفيد. مثل يك ورق سفيد. سعي كن از همين اولش تويه اين ورق سفيد براش سرمشق عشق، خوبي، مهربوني، ايمان به خدا، ياد خدا و و و و و خيلي چيزهاي خوب ديگه رو بنويسي و پرورشش بدي. فراموشش نكن مثل خدا كه هيچ وقت بنده هاش رو فراموش نميكنه. مدام بهش عشق بورز و عشق رو بهش ياد بده. و البته بذار ياد بگيره كه تو زندگي همش راحتي نيست و بعضي وقت ها سختي هم هست. البته قصد آموزش ندارم. به عنوان يه برادر كه يه تجربه از شما بيشتر داره و الان هم كه منتظر دومين هديه بزرگ خدا هستيم.



خیلی ممنون از راهنماییهای خوبتون . چشم حتما
مامان فرشته
30 بهمن 89 13:44
خوب خدا رو شکر که مشکل خاصی نیست دلم می خواد زودتر عکس مانی خوشگل رو ببینم




حتما عزیزم . خودم که دیگه این روزهای اخر اونقدر هیجان دارم برای دیدنش که هر شب خوابشو میبینم


مریم
30 بهمن 89 15:22
سلام دوست عزیز ممنونم که سر زدی من فکر میکردم شما زایمان کردی ایشالله که نی نی جون تون سالم و سلامت به دنیا بیاد و شما هم سالم و سلامت به دنیاش بیارید


مرسی عزیزم
ندا
30 بهمن 89 17:53
سلام مامانی عزیز منم مپل شما یه مهمون کوچولو دارم که احتمالا اسفند به دنیا میاد البته الان هفته35 هستم من واسه هردومون دعا میکنم که به سلامت این دوران بگذره و ما نی نی خوشملمون و تو بغلمون داشته باشیم


انشااله نی نی شما هم به سلامتی متولد بشه و براتون خیر و برکت بیاره.
zizi
1 اسفند 89 15:04
سلام عزیزم

امیدوارم که خودتو نینیت خوب باشین

عزیزم فکر نمکنی اون بالا ،اول وبلاکت باید بنویسی 8 ماه و12 روز نه 9 ماه

اگه 9 ماهه بودی که نینت باید الان به دنیا اومده بود

با تشکر zizi






سلام . عزیزم من کجا نوشتم 9 ماه؟
اونی که اون بالاست مربوط میشه به تنظیمات وبلاگ و من ننوشتم . ضمنا نوشته شده 8 ماه و 5 روز . یعنی من 5 روزه که وارد ماه نهم شدم.


زينب عشق مامان و بابا
1 اسفند 89 17:51
عيد شما مبارك