مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

❤ مانی...تنها بهانه زیستن ❤

پسر برفی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm...
18 اسفند 1389

عید همه مبارک...

                                    سلام فندقم ، عزیز دلم ، عسل مامان     مانی خوشگلم دیگه طاقتم تموم شده... زود باش دیگه همه منتظرت هستن راستی امروز ، روز عیده ، روز ولادت یه مرد خیلی بزرگ ، پیامبر خوب و مهربونمون حضرت محمد"ص " . همه جا جشن و چراغونیه ، جات خیلی خالیه . معمولا همچین روزهایی  دلم میخواد برم امامزاده آخه زیارت خیلی می چسبه . آدم یه حس نزدیکی بیشتری با خداش داره و راحت تر می تونه خواسته هاشو بگه .  ...
9 اسفند 1389

تعیین روز زایمان...

    سلام عسلم میدونم که حالت خیلی خوبه . آخه این روزا دیگه خیلی تکون تکون میخوری . فکر کنم تو بیشتر از من و بابایی هیجان داری... فندقم بیا که بی صبرانه منتظرت هستیم... امروز رفتم برای سونوگرافی تا خانوم دکتر ببینه در چه وضعیتی هستی . آیا می تونیم تا ۲ فروردین صبر کنیم یا نه؟  بعد از انجام سونوگرافی خانوم دکتر گفت حالت خوبه خوبه وزنت هم شده ۲۸۰۶ گرم . خدا رو شکر کردم که سالم و سلامتی . ولی بدلیل مشکلی که قبلا گفته بودم باید زودتر زایمان کنم و خانوم دکتر مهربون گفت ۱۴ اسفند ماه ساعت ۳۰/۶ صبح ناشتا باید برم بیمارستان عرفان بخش زایمان . خیلی هیجان زده شدم . هم نگرانم ، هم خوشحال. نمیدونم یعنی یه ...
5 اسفند 1389

دلم برات تنگ شده...

    عزیزم دیگه چیزی نمونده بیای پیش منو و بابایی ...   ولی این روزا نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده  خیلی دیر میگذره البته یه کمی هم درد دارم . بعضی وقتها هم شما هوس میکنی زیاد بخوابی  مثل بابا نیما ، کلی منو نگران میکنی . هر روز با هم موسیقی موتزارت رو گوش میکنیم  کاملا بهش عکس العمل نشون میدی . همین که صداش میاد شروع میکنی تند تند تکون میخوری .   ...
29 بهمن 1389

یه هدیه کوچولو برای مانی کوچولو...

  سلام عسلم خوبی؟ چند وقت بود که میخواستم برات یه چیزی بخرم. یه سی دی که مجموعه ای از موسیقیهای موتزارت بود مخصوص " مامان و جنین "  حتی  بعد از اینکه  بدنیا  بیایی میتونی اونها رو گوش بدی . موقعی که می خوای بخوابی ، یا بازی کنی و یا نقاشی بکشی... بالاخره امروز موفق شدیم با بابایی بریم نمایشگاه کودک و نوجوان که توی بوستان گفتگو برگزار شده بود. واااااااااااااای چقدر شلوغ بود. کلی مامان و بابا ها با نی نی هاشون اومده بودن ، یه عالمه خرید کردن. کاش خودت بودی هر چی دوست داشتی انتخاب میکردی تا برات بخریم . ولی عوضش اون سی دی که میخواستیم پیدا کردیم  و برات خریدیم. خیلی آهنگهای قشنگی داره . الان ...
22 بهمن 1389

مناجات با خدا 3 ( صحیفه سجادیه )

  ای که یادت یاد کنندگان را شرف است و شکرت شکرگزاران را کامروایی ست. و ای که فرمانبرداریت برای فرمانبرداران ، نجات و رهایی است ...  بر محمد و آلش درود فرست و دلهای ما را به یاد خودت از هر یاد ، و زبان ما را به شکر خودت از هر شکر ، و اعضایمان را به طاعت خودت ، از هر طاعت مشغول دار . و اگر برای ما فراغتی از کار مقدر کرده ای پس آن را فراغت همراه با سلامتی قرار ده تا در دنبال آن هیچ وبالی به ما نرسد و در آن فراغت ملامتی به دامن حیات ما ننشیند... تا نویسندگان اعمال زشت از ما با دفتری خالی از کردار بد برگردند . و نویسندگان خوبیها به سبب آنچه از حسنات ما نوشته اند شادان و مسرور باز آیند .  و چون روز...
22 بهمن 1389

سومین سونوگرافی و وزن نی نی ...

                                                        سلام فندقم ... خوبی؟ امروز قراره بریم پیش خانوم دکتر تا بگه نی نی فسقلی ما چند کیلو شده؟! بابا نیما که خیلی ذوق داره زودتر بفهمه. بابا نیما هم با من اومد داخل اتاق خانوم دکتر ، وقتی داشت تو رو از مانیتور میدید همش پای منو فشار میداد خیلی خوشحال بود... دکتر گفت خدا رو شکر همه چیز طبیعی و نرماله...
19 بهمن 1389

مرخصی مامان...

سلام  کوچولوی شیطون بلا...       خوبی؟ چه سوالی پرسیدم ! خب معلومه که خوبی . از تکو ن خوردنهات میشه فهمید که ماشااله خیلی پرانرژی هستی. البته دو روزی که تعطیل بودم و استراحت داشتم حسابی حالمونو گرفتی ! از بس بی حرکت بودی همه ما رو نگران کردی... امروز رفتم دکتر گفت خدا رو شکر خیلی خوبی. ولی دو روزه که من خیلی درد دارم و از امروز هم خانوم دکتر مهربون برام ۲ هفته مرخصی استعلاجی نوشت. فردا هم با بابایی میریم سونوگرافی تا خانوم دکتر وزنت رو بهمون بگه. بابایی خیلی ذوق داره. دعا میکنم ای روزها زودتر تموم بشه تا وروجک نازمونو زودتر در آغوش بگیریم...   عاشقتم... ...
17 بهمن 1389

مناجات با خدا 2 ( صحیفه سجادیه )

طلب خیر از خدا...              خداوندا از تو به سبب دانشت درخواست خیر دارم ، پس بر محمد و آلش درود فرست و در حقم به خیر حکم کن  و شناخت آنچه را که برایمان اختیار کردی به ما الهام فرما و آنچه را برای ما سبب خشنودی به قضایت و تسلیم به حکمت قرار ده ، پس دلهره شک را از ما دور کن و ما را به یقین مخلصین تائید فرما . و ما را دچار فروماندگی از معرفت آنچه برایمان اختیار کرده ای مکن ، که قدر حضرتت را سبک انگاریم و مورد رضای تو را ناپسند داریم ،..  و به چیزی که از حسن عاقبت دورتر، و به خلاف عافیت نزدیک تر است میل پیدا کنیم، آنچه را از قضای خود که ما از آ...
15 بهمن 1389