6 ماه مرخصی تموم شد...
بعد از 6 ماه امروز رفتم اداره . 6 ماه تمام غصه امروز رو میخوردم. خیلی سخت بود. دیشب من و مانی تا صبح نخوابیدیم . انگار طفلکی اونم حال منو فهمیده بود . دیشب ساعت 10 سعی کردم بخوابومنش که صبح اگه زود بیدار شد بدخواب نشه . ولی تا ساعت 6 صبح عین من بیدار بود . الهی قربونش بشم ساعت 6 صبح تازه خوابش برده بود که یه ربع به 7 بیدارش کردم برای اینکه ببرمش بالا پیش مامانی . وقتی بردم بالا زود دادم بغل مامانی دیگه صبر نکردم زود اومدم پائین و با نیما راه افتادیم . تو اداره تمام حواسم پیش مانی بود. نمیدونم چقدر طول میکشه به این وضعیت عادت کنیم . دعا میکنم خدا به هر دومون صبر بده ...
نویسنده :
ღ نانی ღ
16:22